سلامتی و تندرستی

خلاصه مفیدترین مطالب سلامتی و تندرستی

سلامتی و تندرستی

خلاصه مفیدترین مطالب سلامتی و تندرستی

آهنگ

ماهاا اصولا با اهنگامون زندگی میکنیم ... برای هر حالی مون یه اهنگ داریم که گوش کنیم ؛ یه آهنگ که چه عرض کنم یه پوشه...

مطمئنم همتون حداقل یه بار اینو به خودش گفته که این خواننده زندگی و حال منو از کجا میدونسته یا این اهنگو اصن انگار برای من خوندن و از این قبیل جمله هاا

یادمه چن وقت پیش که مجبور شدم گوشیمو عوض کنم فققط نگران اهنگام بودن که نمیتونم به همین راحتی دوباره گوش بدمشون... با گذر زمان هم بعضیاشونو یادم رفت ولی هروقت گذری به گوشم میخورن یه حس عجیبی بهم دست میده... خلاصه که یه جورایی شده که اهنگا شریکمونن.... انگاری موقع غصه باهامون گریه میکنن و موقعی که خوشحالیم ،دستمونو میگیرن و باهامون میرقصن و میخندن و شادی مونو بیشتر می کنن...

شما نظرتون چیه؟ وقتی این متنو میخوندین کدوم آهنگ اومد تو ذهنتون؟؟


سیگار

این روزا به دلایل مختلف سیگار کشیدن بین آدما زیاد شده و دیگه حتی تفاوتی بین دخترا و پسرا تو این زمینه نیست؛ زود قضاوت نکنید نمیخام بگم چون شما دخترین نباید سیگار بکشین و…. مشکل من دختر یا پسر بودن شما نیست، بحث من عمل شما ینی سیگار کشیدنتون هست
شاید خیلی ها فقط از روی کجکاوی و یا اینکه بگن بزرگ شدن وهزارو یک دلیل غیر منطقی دیگه دست به این کار بزنن اونم تو سن های خیلی پایین… منکر این نمیشم که ممکنه براتون جذاب باشه و حتی اوایل حس خوشایندی بهتون دست بده اما یک سوال!
شما میدونید سیگار کشیدن و حتی در معرض دود سیگار بودن ،مهمترین دلیل ابتلا به سرطان ریه س؟؟ میدونید سرطان ریه عامل یکی از پنج دلیل مرگ ومیر در دنیاست؟؟ میدونید تا وقتی پیشرفت نکرده هییچ علائمی نداره و شما متوجه ش نمیشین ؟!
خلاصه که به نظرم هیچ دلیلی نمیتونه باعث شه شما همچنین ریسک بزرگی کنین؛شما چی فکر میکنین؟



ملت عشق

چند روزه این کتابو تموم کردم و هر چی فکر میکنم که خب چی  بیام بنویسم؛ به نتیجه نمیرسم. شاید بهتر باشه هرکسی خودش یه بار این ملت عشق رو بخونه تا از دید خودش اون رو درک کنه... و به نظرم کتابیه که حداقل هرکس باید یه بار اونو خونده باشه... یکی ا ز جذابیتاش برای من این بود که یه راوی نداشت و تو هر بخش شخصیتای مختلف کتابو روایت میکردن و تورو با خودشون همراه میکردن چه تو سال 2008 میلادی و تو بوستون چه سا435قمری و تو قونیه...

نمیدونم ؛ شاید منم یه روز نشستم دوباره این کتابو خوندم .... از یه نگاه دیگ....


اهواز

هیچ دلم نمیخاد اینجا از غم و غصه بگم ولی بعضی اتفاقا جگر ادمو میسوزونه... 

انقد راجب این اتفاق همه گفتن که من ننویسم بهتره فقط یه جمله:

یارب، بلا بگردان...